با درود فراوان.به وبلاگ من خوش آمدید.
آدرس وبلاگم خیلی سر راسته!
همون اول حفظ میشید
نام وبلاگ من نگار هست!
به فارسی تایپ کنید نگار
و بعد از اون یه نقطه بگذارید
و به انگلیسی
mahtarin.com
رو بنویسید
به همین راحتی
به همین خوش کلی!
فقط یادتون نره که قبل از mahtarin نقطه بگذارید!
mahtarin.com(نقطه)نگار
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
به غضنفر ميگن اين شعر از كيه : سعديا مرد نكونام نميرد هرگزميگه نميدونم يه راهنمائي بكنيد.... ميگن اسم شاعر تو خود شعره ميگه : اهان فهميدم .. جواد نكونام
غضنفر ميره دستشوئي زنونه ميگيرنش ميگن : مگه کوري نميبيني زنونست؟ ميگه من چکار کنم اينجا نوشته: زنا، نه! اونطرف هم نوشته: مردا، نه
سره سفره عقد عروس بله نمی گفته. داماد یكم فكر میكنه و با صدای بلند می گه: عمو زنجیر باف
غضنفرشب عروسیش پشت به عروس میخوابه عروس میگه چرا اینجوری میکنی؟؟؟میگه: ازدواج کردم این کثافت کاری هارو بزارم کنار
غضنفرزنش دو قلو مي زاد به دکتره ميگه: دکتر ارزون حساب کن جفتشو ببرم
غنضنفر اول محرم پشت ماشینش می نویسه: "خیلی از دستت دلخورم یزید
غضنفر چربى خون داشته, دكتربهش ميگه: روزى ٦ كيلومتر راه برو! بعد از۳ ماه زنگ ميزنه میگه: من الان لب مرزم چه كار كنم
پليس به غضنفر: اينجا ماهيگيري قدغنه!!!غضنفر: ولي اينجا تابلو نزدين!!!پليس: نزديم كه نزديم، زود باش از بالاي اون آكواريوم بيا پايين
یارانه ی محبت هاتو قطع نکن ، من زیر خط فقر مهربونیاتم
مهريه در سال ١٣٩٠ : ١٢٤ نان سنگك طرح قديم
به غضنفرميگن يه ميوه شيرين و آبدار نام ببر. ميگه: خيار. ميگن خيار كجاش شيرين و آبداره؟! ميگه با چائي شيرين بخور نظرت عوض ميشه
تهرانيه واسه اصفاهانيه تعريف ميكرده: رفتم خونه دوست دخترم، داشت ظرف ميشست، بغلش كردم بردمش تو اتاق خواب، اصفهانيه ميگه: آآآآآآآآ شيري آبم وازززز؟؟؟؟
یارو میره نونوایی میپرسه این نونا چنده شاطر بهش قیمت میده! یارو میگه حالا ما بریم یه دوری بزنیم
اطلاعیه شیطان: تا میتوانید گناه کنید به علت مبلغ بالای قبض، گاز جهنم قطع شده از آتش خبری نیست
:: موضوعات مرتبط:
طنز ,
,
:: بازدید از این مطلب : 275
آیا میدانید چه شغلی برای شما مناسب تر است و چه کارهایی را میتوانید بهتر از سایرین انجام دهید؟
در این مقاله خواهید دید که هر کدام از متولدین ماههای مختلف، برای چه شغلهایی مناسب هستند. پس اگر دوست دارید بدانید که شغل نجومیشما چیست، در این مقاله با ما همراه شوید!
برج حمل (فروردین)
متولدین این ماه دوست دارند زندگی، کار، تفریح و...همه چیز خود را متنوع و مهیج کنند. از آنجا که عاشق تنوع و هیجان هستند، برای کارهایی مثل تبلیغات، رسانههای گروهی، طراحی مُد و معماری مناسب هستند. متولدین فروردین در کارهایی که نیازمند خلاقیت است بسیار موفق خواهند بود. برج ثور (اردیبهشت)
متولدین این ماه دریای صبر و بردباری هستند. فقط کافی است منابع و فرجه کاری را به آنها بدهید تا سر موقع کار را به خوبی برایتان انجام دهند و اصلاً هم برایشان مهم نیست که آن کار چقدر خسته کننده و ملالت آور بوده. این افراد بانکدارها، دانشمندها، حسابدارها و معلمهای خوبی خواهند شد، چون اینکارها نیازمند صبر و استقامت است.
برج جوزا (خرداد)
متولدین این ماه منبع انرژی هستند و از صبر کردن هم خسته نمیشوند (مثل متولدین ماه اردیبهشت). از اینرو نیازمند حرفههایی هستند که در آن فرد باید روی پای خود بایستد. آنها مکتشفین، مترجمین و هتلدارهای خوبی میشوند چون این کارها مستلزم انرژی و نیروی فراوان است. این افراد حتی اگر 5 سال هم از شروع کار یک پروژه بگذرد، انرژی خود را از دست نمیدهند.
برج سرطان (تیر)
متولدین این ماه شنوندگان بسیار خوب و برای درد و دل فوقالعاده هستند. این افراد طبیعتاً برای شغلهایی که نیازمند ارائه پند و اندرز است مثل مشاوره، حقوق، روانشناسی، روانپزشکی و تدریس بسیار مناسب هستند. اینها افرادی احساساتی هستند، به همین دلیل نسبت به احساسات دیگران نیز حساس میباشند و هر کاری از دستشان برمیآید برای رفع درد و رنج دیگران انجام میدهند.
برج اسد (مرداد)
بشاشیت و جمع گرایی بیش از حد و توانایی متولدین این ماه برای القای زندگی و حیات حتی در کسل کنندهترین موقعیتها، باعث میشود بتوانند رهبران فوقالعادهای شوند. این افراد همچنین در شغلهایی که در آن نیاز به تحرک، انگیزش و خلاقیت زیاد است هم موفق خواهند شد. رسانههای گروهی، تدریس، هنر و تبلیغات از جمله کارهایی است که به خوبی از عهده آن برمیآیند. آنها همچنین میتوانند رئیس جمهور، مدیر و رئیس و ویراستارهای فوقالعادهای شوند.
برج سنبله (شهریور)
تکیه کلام متولدین این ماه "تجزیه و تحلیل کن!" است. با توجه به همین علامت کارهایی به آنها داده شود تا بتوانند این نیاز درونی خود را برای تحقیق و تحلیل ارضاء کنند. تحقیقات، اکتشاف، آزمایشات و تحقیقات پزشکی بهترین شغلهای مناسب برای آنهاست.
برج میزان (مهر)
این افسونگران خوش زبان در زمینههایی قابلیت دارند که بتوانند از این سرمایه خدایی خود استفاده کنند. متولدین این ماه بهترین سیاستمداران، مشاوران تحصیلی و آموزشی، دلالان و مشاوران خواهند بود. آنها افرادی منصف و بااخلاق هستند و در شغلهایی که نیازمند قضاوت و انصاف است نیز بسیار موفق خواهند شد.
برج عقرب (آبان)
متولدین این ماه افرادی بسیار فردگرا هستند. آنها دوست دارند به سبک و مرام خود کار کنند و کسی در کار آنها دخالت نکند. به طور خلاصه بگویم، از رئیس و آقا بالا سر داشتن متنفرند. آنها میتوانند موسسان شرکت، تاجران، مدیران و مشاوران خوبی باشند.
برج قوس (آذر)
متولدین این ماه عاشق مسافرت و دوستیابی هستند و بسیار خوش صحبت هستند. به خاطر همین خصوصیات و ویژگیها میتوانند در کارهایی مثل فروشندگی موفق شوند. آنها همچنین برنامهریزان و بازاریابان موفقی خواهند بود. در هر کاری که با مشتری و ارباب رجوع سروکار داشته باشد، آنها موفق خواهند بود.
برج جدی (دی)
متولدین این ماه اشتیاق چندانی برای انجام کارهای بزرگ ندارند و دوست دارند به حال خود باشند. آنها با اشیاء و لوازم بیجان رابطه بهتری برقرار میکنند تا آدمها! شغلهای مورد علاقه آنها کارهای نرم افزاری کامپیوتر و مهندسی فناوری اطلاعات است. آنها مکانیکها و تعمیرکارهای خوبی خواهند شد.
برج دلو (بهمن)
متولدین این ماه افرادی ترقی خواه، پیشرو و آینده نگر هستند. بهتر است آنها در قسمت برنامهریزی و سرپرستی شرکت به کار گمارده شوند. علاوه بر اینها، آنها ستاره شناسان، فالبینان و طالعبینان بسیار خوبی خواهند شد. بله، آنها بیش از سایر مردم میتوانند آینده نگری کنند.
برج حوت (اسفند)
متولدین این ماه دنبالهروهای بسیار خوبی هستند. آنها میتوانند با کمک گرفتن و پیروی از کتاب راهنما، دشوارترین کارها را هم انجام دهند. آنها نایب رئیس جمهور، نایب وزیر و نایب رئیس و معاونان خوبی خواهند شد
از این رو که وقتی تو شوهر کنی
دگر هیچ نتوان کنی جست و جوی
بخر، زایمان کن، بروب و بپز
بدوز و اتو کن، بساب و بشوی
بیا و برو، میهمانی بده
شود استراحت، تو را آرزوی!
نداری اگر خانه، سالی دو بار
تو با شوهرت می روی کو به کوی
مبادا که چیزی بخواهی از او
تو باید شوی همسری صرفه جوی
وگر همسرت مایه دار است هم
مبادا دوتا باشه تنبانِ اوی!
بخواهی اگر شوهری سر به راه
برس دائما هی به روی و به موی
اپیلاسیون، رنگ، مش، های لایت
که با دیدن تو بگویند:« ووووی!»
شب امتحان بی شب امتحان
والا برد شو ز تو آبروی!
نباید بگیری تو هیچ استرس
شب امتحان هی شوی ترشروی
بگوید که برگرد پیش بابات!
برایش اگر آوری نیمروی!
یکی او یکی بچه ها مانعند
که حفظت شود جزوه ها مو به موی
رسد مادر ِ شوهرت هم ز راه
برای کمی غرغر و گفت و گوی!
قدم رو رود روی اعصاب تو
به کلی بریزد به هم خلق و خوی!
به دنبال او هی ز در می رسند
یکایک عموزاده ها و عموی!...
از این رو مجرد اگر مانده ای
به اعصابی آرام دانش بجوی
موسی مندلسون، پدر بزرگ آهنگساز شهیر آلمانی، انسانی زشت و عجیب الخلقه بود. قدّی بسیار كوتاه و قوزی بد شكل بر پشت داشت.
موسی روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد كه دختری بسیار زیبا و دوست داشتنی به نام فرمتژه داشت. موسی در كمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد، ولی فرمتژه از ظاهر و هیكل از شكل افتاده او منزجر بود.
زمانی كه قرار شد موسی به شهر خود بازگردد، آخرین شجاعتش را به كار گرفت تا به اتاق دختر برود و از آخرین فرصت برای گفتگو با او استفاده كند. دختر حقیقتاً از زیبایی به فرشته ها شباهت داشت، ولی ابداً به او نگاه نكرد و قلب موسی از اندوه به درد آمد. موسی پس از آن كه تلاش فراوان كرد تا صحبت كند، با شرمساری پرسید :
- آیا می دانید كه عقد ازدواج انسانها در آسمان بسته می شود؟
دختر در حالی كه هنوز به كف اتاق نگاه می كرد گفت :
- بله، شما چه عقیده ای دارید؟
- من معتقدم كه خداوند در لحظه تولد هر پسری مقرر می كند كه او با كدام دختر ازدواج كند. هنگامی كه من به دنیا آمدم، عروس آینده ام را به من نشان دادند و خداوند به من گفت:
«همسر تو گوژپشت خواهد بود»
درست همان جا و همان موقع من از ته دل فریاد برآوردم و گفتم:
«اوه خداوندا! گوژپشت بودن برای یك زن فاجعه است. لطفاً آن قوز را به من بده و هر چی زیبایی است به او عطا كن»
فرمتژه سرش را بلند كرد و خیره به او نگریست و از تصور چنین واقعه ای بر خود لرزید.
او سال های سال همسر فداكار موسی مندلسون بود.
نتيجه اخلاقي : راست است كه دخترها از گوش خر مي شوند و پسر ها از چشم
چقدر خنده داره
که یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست. ولی 90 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد میگذره!
چقدر خنده داره
که صد هزارتومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید میریم کم به چشم میاد!
چقدر خنده داره
که یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یک ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره!
چقدر خنده داره
که وقتی میخوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر میکنیم چیزی به فکرمون نمیاد تا بگیم اما وقتی که میخوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!
چقدر خنده داره
که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمون به وقت اضافی میکشه لذت میبریم و از هیجان تو پوست خودمون نمیگنجیم اما وقتی مراسم دعا و نیایش طولانیتر از حدش میشه شکایت میکنیم و آزرده خاطر میشیم!
چقدر خنده داره
که خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته اما خوندن صد سطر از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه!
چقدر خنده داره
که سعی میکنیم ردیف جلو صندلیهای یک کنسرت یا مسابقه رو رزرو کنیم اما به آخرین صف نماز جماعت یک مسجد تمایل داریم!
چقدر خنده داره
که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمیکنیم اما بقیه برنامهها رو سعی میکنیم تا آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!
چقدر خنده داره
که شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور میکنیم اما سخنان قران رو به سختی باور میکنیم!
چقدر خنده داره
که همه مردم میخوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدند به بهشت برن!
چقدر خنده داره
که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال میکنیم به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته بشه همه جا رو فرا میگیره اما وقتی سخن و پیام الهی رو میشنویم دو برابر در مورد گفتن یا نگفتن اون فکر میکنیم!
خنده داره
اینطور نیست؟
دارید میخندید؟
دارید فکر میکنید؟
این حرفا رو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاسگزار باشید که او خدای دوست داشتنی ست.
آیا این خنده دار نیست که وقتی میخواهید این حرفا را به بقیه بزنید خیلیها را از لیست خود پاک میکنید؟ به خاطر اینکه مطمئنید که اونا به هیچ چیز اعتقاد ندارند.
این اشتباه بزرگیه اگه فکر کنید دیگران اعتقادشون از ما ضعیف تره
خداوند از تو نخواهد پرسید که چه اتومبیلی سوار می شدی، بلکه از تو
خواهد پرسیدکه چندنفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصد رساندی؟
خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود، بلکه از تو خواهد
پرسید به چند نفر در خانه ات خوشامد گفتی؟
خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباس هایی در کمد داشتی، بلکه از تو
خواهدرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟
خداوند از تو نخواهد پرسید بالاترین میزان حقوق تو چقدر بود، بلکه از تو
خواهدپرسید آیا سزاور گرفتن آن بودی؟
خداوند از تو نخواهد پرسید عنوان و مقام شغلی تو چه بود، بلکه از تو خواهد
پرسیدآیا آن را به بهترین نحو انجام دادی؟
خداوند از تو نخواهد پرسید چه تعداد دوست داشتی، بلکه از تو خواهد
پرسید برای چندنفر دوست و رفیق بودی؟
خداوند از تو نخواهد پرسید در چه منطقه ای زندگی می کردی، بلکه از تو
خواهدپرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی؟
خداوند از تو نخواهد پرسید پوست تو به چه رنگ بود، بلکه از تو خواهد پرسید
که چگونه انسانی بودی؟
خداوند از تو نخواهد پرسید چرا این قدر طول کشید تا به جست و جوی
رستگاری بپردازی، بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه های جهنم، به
عمارت بهشتی خود خواهدبرد.
خداوند از تو نخواهد پرسید که چرا این مقاله را برای دوستانت نخواندی، بلکه
خواهدپرسید آیا از خواندن آن برای دیگران در وجدان خود احساس
شرمندگی می کردی؟
مشروط شوید. مشروطی را برای دانشجو ساخته اند نه رئیس دانشگاه و
اساتید.همه واحد های خود را پاس نكنید. از حد مجاز مشروطی و ترم
های مجاز حضور در دانشگاه نهایت استفاده را ببرید. مطمئن باشید بیرون از
دانشگاه هیچ خبری جز رفتن به سربازی و بعد از آن بیكاری وجود ندارد. حداقل
وقتی كه در دانشگاه حضور دارید به عنوان یك دانشجو شناخته می شوید نه یك
بیكار.
- تا دوران تحصیلتان تمام نشده در دانشگاه عاشق شوید
و ازدواج كنید. چون اگر دانشگاهتان تمام شود هیچكس حاضر نیست با یك آدم آس
و پاس بیكار ازدواج كند.
- جزوه های خود را مرتب و منظم
بنویسید شاید فرجی شد و كسی برای گرفتن جزوه به شما مراجعه كرد و بختتان
باز شد وگرنه بعد از تمام شدن دانشگاه بخت ازدواج را از دست خواهید داد.
-
یكی از راه های گرفتن نمره درس خواندن است. برای گرفتن نمره راه های دیگری
هم وجود دارد. یكی از ساده ترین این راه ها پاچه خواری است. اكثر
دانشجویان و به خصوص شاگرد اول ها نمره خود را از این طریق به دست می
آورند. راه دیگر گرفتن نمره، جنس مخالف بودن است كه در این روش نیازی نیست
شما كار خاصی انجام دهید. نمره خود به خود برای شما منظور می شود.
اهل دانشگاهم
روزگارم خوش نیست
جزوه ای دارم ، ژتونی ، سر سوزن پولی
استادانی بهتر از شمر و یزید
یارانی همه از شهرستان
خوابگاهی که همین نزدیکی است ،پشت آن برج بلند.
اهل دانشگاهم !
پیشه ام چت کردن است.
گاه گاهی می نویسم جزوه،می سپارم به پسران
تا به خط ناخوانای من نمره شان تک نشود،
امیدشان سوخت نشود - چه خیالی - چه خیالی
می دانم جزوه نوشتن کاری بس بیهوده است.
خوب می دانم حواسم جای دگر است.
اهل دانشگا هم،
قبله اش آموزش ، جانمازش نوت بوک ، مُهرش خودکار
نخ از پنجره ها می گیرم.
همه ذرات دل من متبلور شده است.
درسهایم را وقتی می خوانم
که جغد بیدار می شود
مرغ و ماهی خوابند.
استاد از من پرسید : چند نمره می خواهی ؟
من از او پرسیدم : اشتغال فردا سیری چند ؟ پدرم استاتیک را از بر داشت و کوئیز هم می داد.
خوب یادم هست
مدرسه باغ آزادی بود. درس ها را آن روز حفظ می کردم در خواب
امتحان چیزی بود مثل آب خوردن.
درس بی رنجش می خواندم.
نمره بی خواهش می آوردم.
تا معلم پارازیت می انداخت همه غش می کردند
و کلاس چقدر جذاب بود و معلم چقدر حوصله داشت.
درس خواندن آن روز مثل یک بازی بود.
کم کمک دور شدیم از آنجا ، بار خود را بستیم.
عاقبت رفتیم دانشگاه ، به محیط خس آموزش ،
رفتم از پله دانشکده بالا ، بارها افتادم. در دانشکده اتوبوسی دیدم یک عدد صندلی خالی داشت.
من کسی را دیدم که از داشتن یک نمره۱۰دم دانشکده پشتک می زد.
دختری دیدم به ترمینال نفرین می کرد. اتوبوسی دیدم پر از دانشجو و چه سنگین می رفت.
اتوبوسی دیدم کسی از روزنه پنجره می گفت «بالاخره پاس شدم»!
سفر از شمال به زاهدان،
بارش اشک پس از نمره تک،
جنگ آموزش با دانشجو،
حمله دانشجویان سر ته دیگ غذا،
غرش نقلیه به جمعیت منتظران،
هجوم درس به مُخ تعطیل دانشجو،
حذف یک درس به فرماندهی رایانه،
فتح یک جایزه به برکت خود زنی
قتل یک نمره به دست استاد،
مثل یک خاطره در آخر ترم،
همه را من دیدم.
اهل دانشگاهم!
اما نیستم دانشجو.
کارت من گمشده است.
من به مشروط شدن نزدیکم،
آشنا هستم با سرنوشت همه دانشجویان،
نبضشان را می گیرم
هذیانهاشان را می فهمم،
من ندیدم هرگز یک نمره۲۰،
من ندیدم که کسی 8 ترمه فارغ شود
من در این دانشگاه چقدر مضطربم.
من به یک نمره ناقابل۱۰خشنودم
و به لیسانس قناعت دارم.
من نمی خندم اگر دوست من می افتد.
من در این دانشگاه در سراشیب کسالت هستم. خوب می دانم کی استاد امتحان می گیرد
اتوبوس کی می آید،
خوب می دانم برگه حذف کجاست.
هر کجا هستم باشم،
تریا،نقلیه،دانشکده از آن من است.
چه اهمیت دارد، گاه می روید خار بی نظمی ها
رختها را بکنیم ، پی ورزش برویم، توپ در یک قدمی است
و نگوییم که افتادن مفهوم بدی است !
و نخوانیم کتابی که در آن فرمول نیست.
و بدانیم اگر سلف نبود همگی می مردیم!
و بدانیم اگر جزوه استاد نبود همه می افتادیم!
و بدانیم اگر نقلیه ای نبود همگی می مانیم
و نترسیم از حذف و بدانیم اگر حذف نبود بیجاره میگشتیم و نپرسیم کجاییم و چه کاری داریم
و نپرسیم که در قیمه چرا گوشت نیست
و اگر هست چرا یخ زده است.
بد نگوییم به استاد اگر نمره تک آوردیم.
کار ما نیست شناسایی مسئول غذا،
کار ما شاید این است که در حسرت یک قورمه سبزی دست پخت مادر ،
شناور باشیم.
/www.persianshik.com
:: موضوعات مرتبط:
ادبی ,
شعر ,
طنز ,
,
:: بازدید از این مطلب : 302
در صف طولانی بهشت ،در روز قیامت یک راننده اتوبوس در جلو و یک کشیش پشت
سر راننده ایستاده بودند .نوبت راننده که رسید فرشتهای نگاهی عمیق به
کارنامهاش انداخت و بهش گفت: شما بفرمائید بهشت. نوبت کشیشه که رسید
فرشته نگاهی به کارنامهاش کرد و بی معطلی گفت: شما برید جهنم که به
خدمتتون برسند. کشیشه تا اینو شنید صدای اعتراضش بلند شد که: این بی
عدالتیه که این یارو ، راننده اتوبوس به بهشت بره و من به جهنم. من که
تمام عمرم را تو کلیسا صرف عبادت خدا کردهام.فرشته با مهربانی بهش گفت:
ببین، اون یارو رانننده اتوبوس وقتی رانندگی میکرد تمام سرنشینان اتوبوس
هر کاری داشتند ول میکردند فقط دعا میکردند ولی تو ، وقتی موعظه میخوندی
تمام کسانی که تو کلیسا بودند خوابشون میگرفت.
:: بازدید از این مطلب : 301
متخصصان علوم پزشكی در دانشگاه بارسلونا میگویند كه مصرف یك فنجان قهوه همراه با شكر میتواند حافظه را فعال كند و میزان دقت و توجه فرد را افزایش دهد.
این متخصصان تاكید كردند كه اگر قهوه و شكر همراه با هم مصرف شوند تاثیر آنها در تقویت عملكرد مغز خیلی بیشتر از زمانی است كه به طور جداگانه مورد استفاده قرار بگیرند.
این متخصصان هماكنون معتقدند كه هر یك از این دو خوراكی به نوبه خود تاثیر دیگری را بر روی مغز تقویت میكند به طوری كه میزان دقت و كارآیی حافظه را بهبود می بخشد.
این یافته حاصل مطالعه روی 40 داوطلب است كه پس از مصرف قهوه و شكر با هم و جدا از هم تحت آزمایش قرار گرفتند.
قهوه البته خواص دیگری هم دارد از جمله اینكه محرك بوده و به هضم آسان غذا كمك میكند، تب بر است، به بدن نیرو میدهد، سردرد را بهبود میبخشد، برای برطرف كردن یرقان مفید است، ادرار آور است، در درمان سرفهای كه با بلغم همراه باشد موثر است، دردهای عصبی را تسكین میدهد، در درمان سیاه سرفه تاثیر دارد. هم چنین ضد عفونی كننده بوده و خاصیت ضد افسردگی هم دارد. قهوه مقاومت ورزشكاران را افزایش میدهد و از كرم خوردگی دندان ها جلوگیری میكند.
منبع : jamejamonline.ir
:: موضوعات مرتبط:
علمی ,
پزشکی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 311
دوستان عزیز زیاد به دل نگیرید و ناراحت نشوید. در شهر خرم آباد از استان لرستان:شرایط عبارتند از: *داشتن باشگاه بدنسازی *داشتن حداقل یك مقام نائب قهرمانی در مسابقات قویترین مردان ایران *داشتن عكس یادگاری و امضا از فرامرز خود نگار و محراب فاطمی *بازگرداندن كمك های مردمی مفقود شده در زلزله بم به مسئولان ذیربط!!! *نكته:در صورتی كه عضلات شكم شش طبقه باشند امتیاز ویژه محسوب خواهد شد!(5 امتیاز) _______________________________________ _ شهر تبریز از استان آذربایجان غربی.شرایط عبارتند از: *تلفظ حرف ق *ادای كلمات قلقلك و قوز بالای قوز بدون كوچكترین اشتباه! *دانستن جواب مسئله 2ضربدر2 از لحاظ مختلف *بلد بودن جك های متعدد درباره بچه های تهران *داشتن مدال لیاقت و شجاعت از اداره فرهنگ و هنر تبریز جهت بستن بمب به كمر و منفجر كردن كامیون حامل جك های صادراتی تبریز به استان های همجوار. _______________________________________ شهر زاهدان از استان سیستان و بلوچستان.شرایط عبارتند از: *توانایی قورت دادن سه كیلو تریاك *توانایی عبور 20 كیلو محموله مواد مخدر از جلوی مأموران مرزبانی *داشتن مزرعه خشخاش *آشنایی دیرینه با عبدالقمر خان قاچاقچی پاكستانی *دارای رفت و آمد خانوادگی با جمشید هاشم پور! _______________________________________ _ شهر رشت از استان گیلان.شرایط عبارتند از: *داشتن رو حیه مهمان نوازی! *داشتن روحیه مهمان نوازی! *داشتن روحیه مهمان نوازی! *....... ________________________________________ شهر قزوین از استان قزوین.شرایط عبارتند از: *نداشتن چشم طمع به برادر همسر! *توانایی خم شدن و استقامت در وسط شهر قزوین! *[...] و [...] ________________________________________ شهر اصفهان از استان اصفهان.شرایط عبارتند از: *خوردن موز به صورت دو بار در هفته! *دست و دلباز بودن *داشتن حداقل سه بار سابقه دعوت دوستان به شام یا نهار و یا یكبار برگزاری مهمانی فامیلی *ننازیدن به سی و سه پل و سایر ابنیه تاریخی! *راستگویی و صداقت!!! ________________________________________ شهر های سنندج و كرمانشاه از استان های كردستان و كرمانشاه.شرایط عبارتند از: *توانایی پوشیدن شلوار استرج و تنگ به مدت 24 ساعت *نداشتن سیبیل *تعهد به خاك ایران و نداشتن ادعای استقلال طلبی! *نداشتن سابقه دعوا و قلدری *نبریدن سر نویسنده این مطلب!!! ________________________________________ شهر آبادان از استان خوزستان.شرایط عبارتند از: *كوتاه كردن پشت مو و استفاده از عینك آفتابی فقط در صورت لزوم و زیر آفتاب! *پوشیدن پیراهن و شلوار سفید *نداشتن هیچ گونه ادعا نسبت به همنشینی با راكی-رامبو-جكی چان-بروسلی و بیل كلینتون *نداشتن هیچ گونه ادعای مالكیت نسبت به برج ایفل â €"برج پیزا-مجسمه آزادی و برج میلاد! *داشتن روحیه راستگویی و حقیقت طلبی(یعنی زیاد لاف نیاد) ________________________________________ شهر یزد از استان یزد.شرایط عبارتند از: *توانایی زیستن در آب و هوای خوش. *آشنایی با اشیائی چون چمن-سبزه-قناری و سایر موجودات زنده ساكن مناطق خوش آب وهوا *نداشتن روحیه آب زیر كاه و رندی *ادای حرف های خ و ق بدون تشدید ________________________________________ شهر تهران از استان تهران.شرایط عبارتند از: *داشتن تنها دو دوست دختر *آشنا نبودن با معنی و مفهوم كلمات دودره-تلكه-تیغیدن و .... *داشتن روحیه جوانمردی *مرد بودن
مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود:
پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند.
سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند .
پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده.
پسر دوم گفت: نه.. درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.
پسر سوم گفت: نه.. درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین.. و باشکوهترین صحنه ای بود که تابه امروز دیده ام.
پسر چهارم گفت: نه!!! درخت بالغی بود پربار از میوه ها.. پر از زندگی و زایش!
مرد لبخندی زد و گفت: همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید! شما نمیتوانید درباره یک درخت یا یک انسان براساس یک فصل قضاوت کنید: همه حاصل انچه هستند و لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان برمی آید فقط در انتها نمایان میشود، وقتی همه فصلها آمده و رفته باشند!
اگر در ” زمستان” تسلیم شوید، امید شکوفایی ” بهار” ، زیبایی “تابستان” و باروری “پاییز” را از کف داده اید!
مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل زیبایی و شادی تمام فصلهای دیگر را نابود کند!
زندگی را فقط با فصلهای دشوارش نبین ؛
در راههای سخت پایداری کن: لحظه های بهتر بالاخره از راه میرسند!
آنهايي که (از ايران) رفته اند، ايميلشان را در حسرت ِ نامه از آنهايي که مانده اند باز مي کنند و از اينکه هيچ نامه اي ندارند کلافه مي شوند.
آنهايي که (در ايران) مانده اند هر روز ايميلشان را چک مي کنند و از اينکه نامه اي از آنهايي که رفته اند ندارند، کفرشان در ميايد.
آنها که رفته اند همانطور که دارند يک غذاي فوری درست مي کنند تا تنهايي بخورند، در این خیالند که آنهايي که مانده اند الان دارند دور هم دیزی یا قورمه سبزي با برنج زعفراني مي خورند و جمعشان جمع است.
آنها که مانده اند، همانطور که دارند يک غذاي سر دستي می پزند، تجسم مي کنند آنها که رفته اند الان با دوستان جديدشان گل مي گويند و گل ميشنوند و از ان غذاهايي مي خورند که توي کتاب هاي آشپزي عکسش هست.
آنها که رفته اند، فکر مي کنند آنهايي که مانده اند دائم با هم به گردش میروند... دربند، لواسان، بام تهران و درکه و… و آنها را که آن گوشه دنيا تک افتاده اند، فراموش کرده اند.
آنها که مانده اند، تصور مي کنند آنها که رفته اند، هرشب به بار و ديسکو مي روند و خوش مي گذرانند و آنهایی را که توي اين جهنم گير افتاده اند فراموش کرده اند.
آنهايي که رفته اند دلشان لک زده بجای آن مشروب ها که چندان باب طبعشان نيست، يک چاي دم کرده سماوری حسابي بخورند.
آنهايي که مانده اند آرزو به دل شده اند که برای يکبار هم که شده بروند داخل مغازه اي و بی دغدغه و نگرانی، مشروب سفرش بدهند. .
آنها که رفته اند، با شوق و ذوق بيانيه امضا مي کنند و مي خواهند خودشان را به جريان سياسي کشوري که تويش نيستند، ملحق کنند.
آنها که مانده اند در حسرت بي بي سي و صداي آمريکای بدون پارازيت، و اینترنت بدون فیلتر و رسانه های تماماً دولتی کلافه مي شوند.
آنها که رفته اند پاي اينترنت پر سرعت، دنبال فوتبال شبکه 3 با گزارش عادل يا سريالهاي داخلی و با کلام پارسي و فضاهایی ايراني هستند
آنها که مانده اند، در ذهنشان از آن طرف، مدينه فاضله مي سازند.
آنها که رفته اند، به خاک گرفتن خاطراتشان در سرزمین مادری، حسرت میخورند.
و بالاخره:
آنهایی که مانده اند میخواهند بروند
آنهایی که رفته اند می خواهند برگردند
اما... هم آنهايي که رفته اند و هم آنهايي که مانده اند در يک چيز مشترکند :
چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت:
چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد میزنیم؟
آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد میزنیم؟
شاگردان هر کدام جوابهایى دادند امّا پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام او چنین توضیح داد:
هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلبهایشان از یکدیگر فاصله میگیرد.
آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند.
هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.
سپس استاد پرسید:
هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى میافتد؟
آنها سر هم داد نمیزنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت میکنند. چرا؟
چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است.
فاصله قلبهاشان بسیار کم است.
استاد ادامه داد:
هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى میافتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میکنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر میشود.
سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بینیاز میشوند و فقط به یکدیگر نگاه میکنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصلهاى بین قلبهاى آنها باقى نمانده باش
اين همان عشق خدا به انسان و انسان به خداست است که خدا حرف نمی زند اما همیشه صدایش را در همه وجودت مي توانی حس کني اينجا بین انسان و خدا هیچ فاصله ای نیست می توانی در اوج همه شلوغی ها بدون اینکه لب به سخن باز کنی با او حرف بزنی.
روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را درباره زن و مرد پرسیدند.
جواب داد:.... اگر زن یا مرد دارای (اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1
اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم = 10
اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم = 100
اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم = 1000
ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ نیست،
پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت !!!
رفته ام بيرون من از كاشانه ي خود غم مخور
تا مگر بينم رخ جانانه ي خود غم مخور
بشنوي پاسخ زحافظ گر كه بگذاري پيام
زان زمان كو بازگردم خانه ي خود غم مخور
پيغام گير سعدي
از آواي دل انگيز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پيغام تو خواهم گفت پاسخ
فلك گر فرصتي دادي به دستم
پيغام گير فردوسي
نمي باشم امروز اندر سراي
كه رسم ادب را بيارم به جاي
به پيغامت اي دوست گويم جواب
چو فردا بر آيد بلند آفتاب
پيغام گير خيام :
اين چرخ فلك ، عمر مرا داد به باد
ممنون توام كه كرده اي از من ياد
رفتم سركوچه ، منزل باده فروش
آيم چو به خانه پاسخت خواهم داد
پيغام گير منوچهري :
از شرم ، به رنگ باده باشد رويم
در خانه نباشم كه سلامي گويم
بگذاري اگر پيام ، پاسخ دهمت
زان پيش كه همچو برف گردد رويم
پيغام گير مولانا :
بهر سماع از خانه ام ، رفتم برون ، رقصان شوم
شوري برانگيزم به پا ، خندان شوم ، شادان شوم
برگو به من پيغام خود ، هم نمره و هم نام خود
فردا تو را پاسخ دهم ، جان تو را قربان شوم !
پيغام گير بابا طاهر :
تليفون كرده اي جونوم فدايت
الهي مو به قربون صدايت
چو از صحرا بيايوم ، نازنينوم
فرستوم پاسخي از دل برايت
چند پسته لال مانده است
آنها که لب گشودند؛خورده شدند
آنها که لال مانده اند ؛می شکنند
دندانساز راست می گفت:
پسته لال ؛سکوت دندان شکن است !
------------------------------
من تعجب می کنم
چطور روز روشن
دو ئیدروژن
با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند
وآب ازآب تکان نمی خورد!
------------------------------
بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر ،مهر مادر ،جانشین ندارد
شیر مادر نخورده،مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم
اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت
جز معلم عزیز ریاضی ام
که همیشه میگفت:
گوساله ، بتمرگ!
------------------------------
با اجازه محیط زیست
دریا، دریا دکل میکاریم
ماهیها به جهنم!
کندوها پر از قیر شدهاند
زنبورهای کارگر به عسلویه رفتهاند
تا پشت بام ملکه را آسفالت کنند
چه سعادتی!
داریوش به پارس مینازید
ما به پارس جنوبی!
------------------------------
رخش،گاری کشی می کند
رستم ،کنار پیاده رو سیگار می فروشد
سهراب ،ته جوب به خود پیچید
گردآفرید،از خانه زده بیرون
مردان خیابانی برای تهمینه بوق می زنند
ابوالقاسم برای شبکه سه ،سریال جنگی می سازد
وای...
موریانه ها به آخر شاهنامه رسیده اند!!
------------------------------
صفر را بستند
تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم!
منو تو آغوشت بگیر خدا می خوام بخوابم آخه تو تنها کسی بودی که دادی جوابم منو تو آغوشت بگیر می خوام برات بخونم روی زمین چقدر بده می خوام پیشت بمونم کی گفته باید بشکنم تا دستمو بگیری؟ خسته شدم از عمری غربت و غم واسیری کی گفته باید گریه ی شبامو در بیاری؟ تا لحظه ای وقت شریفتو واسم بذاری
منو تو آغوشت بگیر خدا می خوام بخوابم آخه تو تنها کسی بودی که دادی جوابم منو تو آغوشت بگیر می خوام برات بخونم روی زمین چقدر بده می خوام پیشت بمونم کی گفته باید بشکنم تا دستمو بگیری؟ خسته شدم از عمری غربت و غم واسیری کی گفته باید گریه ی شبامو در بیاری؟ تا لحظه ای وقت شریفتو واسم بذاری
توی آغوش تو آرامش محضه
منو با خودت ببر حتی یه لحظه بغلم کن منو بردار ببرم دور ببرم از این زمین سرد و ناجور
منو با خودت ببر حتی یه لحظه بغلم کن منو بردار ببرم دور ببرم از این زمین سرد و ناجور
خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ... خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد ! گناه تنها کردار زشت نیست ... گناه میتواند ذهن هوس آلود باشد !